انتظار تو فقط مال منه
سهم من از تو افسوس تو رو نداشتنه
همه با هم همدیگه هستند همه خیلی ها رو دارند
یکی هست که وقت گریه سر رو شونه هاش بزارن
ولی من از همه دنیا تو را داشتم تو را داشتم
وقتی گریه می کردم سر رو شونت می ذاشتم
همه تنهاییامون مال هم بود مال هم بود
هرچی با هم دیگه بودیم واسه من خیلی کم بود
بودن تو جرأت پرواز برای این بال شکستس
داشتن تو لذت لبخند ،صدای این لبهای بستس
دارم از عطش می میرم ابر من کجا می باری
تن من خشکید و پوسید تو به سبزه ها می باری
دلم امشب چه گرفته رو لبام خنده ها مردن
همۀ آدما انگار منو از یاد دیگه بردن
تا تورفتی همهچیم رفت دیگه هیشکی فکر من نیست
دل بی تو نا امیدم مال این سینۀ من نیست
زندگیم با تو قشنگه بی تو تاریک بی تو تنگه
دل عاشقا همیشه زخمیه دستای سنگه
همه جا اسم تو گفتم اگه بودم اگه رفتم
از صدای تو شنیدم که به عاشقی رسیدم
زندگیم با تو قشنگه بی تو تاریک بی تو تنگه
دل عاشقا همیشه زخمیه دستای سنگه
نفسم پر از صداته تن عاشقم فداته
ثروتم یه قلب پاکه دست تو دست نجاته
واسه رفتن دیگه دیره دل من اینجا اسیره
عزیزم عزیزترینم عاشق قدیمی پیره
ساب میزنم می سایم
گوشه گوشه تراش میدهم
شش ضلعی اش میکنم
سه ضلعی بهتر است
مثلث بودن خیلی بهتر است
از هر زاویه عمود می شوی روی روبرو
اما یک ضلعش من و یک ضلع دیگر تو
ضلع سوم کیست؟
باز می سایم
هیچ خوشم نیامد از سه ضلعی بودن
دو ضلعی هم که نداریم در سایش سنگها
من و تو ...اینجا هم که انگار نمی شود...
باشد تو ... این بار هم ضلع خودم را حذف می کنم
می سایم یک نیم کره شد
خیلی دقت کرده ام به من هیچ شبیه نشود
می دانم که حتی دیدن من هم ناراحتت می کند
سنگ قشنگ از سایش به خاک افتاده
به آب می سپارم به روشنایی
چشمهایم را می بندم و سنگ را بر گردنت تصور می کنم
همه تو ...همه زیبایی...همه بی ضلعی
از آب می کشمش بیرون ...
با گوشه ی لباسم خشکش میکنم
میگیرم جلوی چشمهایم
می دانم اگر چشمانم را باز کنم تو را میبینم
تو که هیچ دوست نداری مرا ببینی
چشمهایم را حالا باز میکنم...
می دانی چه دیدم؟
یک چشم دیدم در چشم...یک هیچ ضلعی
یک چشم دیدم و تو را..
که سنگم را به خاک می سپاری
تا هیچ نشانی از من بر خود نداشته باشی
حتی به اندازه ی یک هیچ ضلعی
سنگ را به دستم مشت می کنم
میروم هزار ضلع می دهمش...
هزار ضلعی بدیهاست